Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (1537 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
in keeping with
<idiom>
U
مشابه ،موافقت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
emulate
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulated
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating
U
کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
format
U
1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
formats
U
1-مشابه 4354 2-مشخص کردن فضاهای دیسک که برای داده و کنترل در نظر گرفته شده است
typecast
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts
U
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
Other Matches
emulation
U
رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
directory
U
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
directories
U
روش اطمینان از اطلاعات مشابه و به روز فایلهای دو دایرکتوری مشابه در دو کامپیوتر
accede
U
موافقت کردن
grant
U
موافقت کردن
accord
U
موافقت کردن
homologate
U
موافقت کردن
accords
U
موافقت کردن
granted
U
موافقت کردن
grants
U
موافقت کردن
to look after
موافقت کردن
to come in to line
U
موافقت کردن
jibing
U
موافقت کردن
jibes
U
موافقت کردن
jibed
U
موافقت کردن
jibe
U
موافقت کردن
gibes
U
موافقت کردن
admit
موافقت کردن
assented
U
موافقت کردن
complied
U
موافقت کردن
assenting
U
موافقت کردن
assents
U
موافقت کردن
consents
U
موافقت کردن
consent
U
موافقت کردن
complies
U
موافقت کردن
consenting
U
موافقت کردن
assent
U
موافقت کردن
acquiesce
U
موافقت کردن
complying
U
موافقت کردن
acceding
U
موافقت کردن
accedes
U
موافقت کردن
comply
U
موافقت کردن
acceded
U
موافقت کردن
consented
U
موافقت کردن
approbate
U
موافقت کردن
approving
U
موافقت کردن
concurred
U
موافقت کردن
concur
U
موافقت کردن
concurs
U
موافقت کردن
accomodate
U
موافقت کردن
approves
U
موافقت کردن
concurring
U
موافقت کردن
accorded
U
موافقت کردن
go along
<idiom>
U
موافقت کردن
approve
U
موافقت کردن
to a to a proposal or opinion
U
باپیشنهادیاعقیدهای موافقت کردن
overwrite
U
باپرداخت موافقت کردن
to fall in
U
فروکشیدن موافقت کردن
come to an agreement
U
موافقت پیدا کردن
approval to the majority
U
با اکثریت موافقت کردن
collogue
U
موافقت دروغی کردن
to agree on something
U
موافقت کردن با چیزی
approbate
U
پسندیدن موافقت کردن
lip service
<idiom>
U
تنها زبونی موافقت کردن
agreeing
U
موافقت کردن موافق بودن
acquiesced
U
رضایت دادن موافقت کردن
to givein one's a.
U
موافقت خودرا اعلام کردن
acquiesces
U
رضایت دادن موافقت کردن
to go in with
U
ملحق شدن با موافقت کردن با
acquiescing
U
رضایت دادن موافقت کردن
agree
U
موافقت کردن موافق بودن
agrees
U
موافقت کردن موافق بودن
obey
U
حرف شنوی کردن موافقت کردن
obeys
U
حرف شنوی کردن موافقت کردن
obeyed
U
حرف شنوی کردن موافقت کردن
obeying
U
حرف شنوی کردن موافقت کردن
to come to an explanation
U
درتوضیح چیزی باهم موافقت کردن
win a lady's hand
U
موافقت زنی را برای ازدواج جلب کردن
talk into
<idiom>
U
موافقت شخصی برای انجام کاری راجلب کردن
admits
U
موافقت کردن تصدیق کردن
ok
U
تصویب کردن موافقت کردن
admitting
U
موافقت کردن تصدیق کردن
okay
U
تصویب کردن موافقت کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
keeping
U
موافقت
assentation
U
موافقت
accompt
U
موافقت
agreements
U
موافقت
consenting
U
موافقت
consented
U
موافقت
understandings
U
موافقت
consent
U
موافقت
agreement
U
موافقت
understanding
U
موافقت
accords
U
موافقت
agreeableness
U
موافقت
union
U
موافقت
accorded
U
موافقت
acquiescence
U
موافقت
concurrence
U
موافقت
approbation
U
موافقت
accordance
U
موافقت
agreeability
U
موافقت
accommodating
U
موافقت
adhesion
U
موافقت
accord
U
موافقت
approval
U
موافقت
sympathies
U
موافقت
sympathy
U
موافقت
congruity
U
موافقت
settle for
<idiom>
U
موافقت با
unions
U
موافقت
consentaneity
U
موافقت
ententes cordiales
U
موافقت
ententes
U
موافقت
entente
U
موافقت
consents
U
موافقت
congeniality
U
موافقت
non compliance
U
عدم موافقت
quota agreement
U
موافقت سهمیه
treaty
U
موافقت نامه
nonconformity
U
عدم موافقت
compliable
U
قابل موافقت
non cincurrence
U
عدم موافقت
assentient
U
موافقت دهنده
concordat
U
موافقت نامه
to come to an agreement
U
موافقت پیداکردن
endorsement
U
موافقت تایید
congruency
U
موافقت تناسب
congruence
U
موافقت تناسب
verbal agreement
U
موافقت شفاهی
propitiousness
U
موافقت مساعدت
non concurrence
U
عدم موافقت
non placer
U
موافقت نمیشود
treaties
U
موافقت نامه
in league with
<idiom>
U
موافقت مخفیانه
incompliance
U
عدم موافقت
agreements
U
موافقت نامه
disagreements
U
عدم موافقت
incongrvity
U
عدم موافقت
agreement
U
موافقت نامه
no go
<idiom>
U
موافقت نکردن
come to terms
<idiom>
U
به موافقت رسیدن
disagreement
U
عدم موافقت
condescension
U
تمکین موافقت
accommodation
U
تطبیق موافقت
endorsements
U
موافقت تایید
accommodations
U
تطبیق موافقت
implicit agreement
U
موافقت ضمنی
gentlemen's agreement
U
موافقت شرافتمندانه
in agreement with somebody
U
با کسی موافقت داشتن
to be in disagreement
[with somebody]
U
موافقت نکردن
[با کسی]
to come to terms
U
سازش یا موافقت پیداکردن
arbitration agreement
U
موافقت نامه داوری
incongruousness
U
عدم موافقت یا تطابق
disgreement
U
عدم موافقت اختلاف
trade agreement
U
موافقت نامه تجاری
mutilateral agreement
U
موافقت چند جانبه
to strike a bargain
U
درمعامله موافقت پیداکردن
unity
U
شراکت موافقت واحد
bond
U
تعهد موافقت نامه
consent
U
موافقت رضایت دادن
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
assenting
U
رضایت دادن موافقت
consents
U
موافقت رضایت دادن
assents
U
رضایت دادن موافقت
consented
U
موافقت رضایت دادن
consenting
U
موافقت رضایت دادن
geneva convention
U
موافقت نامه ژنو
assent
U
رضایت دادن موافقت
assented
U
رضایت دادن موافقت
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
similar
<adj.>
U
مشابه
quasi
U
مشابه
corresponding
U
مشابه
akin
<adj.>
U
مشابه
analogous
U
مشابه
related
<adj.>
U
مشابه
allo
U
مشابه
alike
<adj.>
U
مشابه
homogeneous
U
مشابه
lossy compression
U
مشابه 6-23
elementary
U
مشابه
resembling
<adj.>
U
مشابه
semblable
U
مشابه
like
<adj.>
U
مشابه
similar
U
مشابه
to be at strife
[with somebody]
[over something]
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
protocols
U
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
to be split
[over something]
[with somebody]
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to assent
U
مورد موافقت قرار دادن
protocol
U
مقاوله نامه موافقت مقدماتی
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
U
موافقت نکردن
[با کسی]
[سر چیزی]
it depends on his approval
U
منوط به موافقت و تصویب اوست
bretton woods agreement
U
موافقت نامه برتن وودز
SVGA
U
مشابه 9737
synthesizes
U
مشابه 9821
print
U
مشابه 7861
word
U
مشابه 10721
parity price
U
قیمت مشابه
synthesizing
U
مشابه 9821
peripheral
U
مشابه 7489
inductions
U
مشابه 5128
bridging
U
مشابه 1361
synthesises
U
مشابه 9821
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com